تصویر : pinterest.com
مجله بنیادی
هنر پوشیدنی (Wearable Art )
تعریف هنر پوشیدنی بهعنوان یک هنر فردی، اغلب بسیار شخصی، و عموماً مطابق با معیارهای زیباییشناختی یکپارچه نیست. می توان آن را اثر هنری برای بدن نامید، اما این رابطه پیچیده آن را با دنیای هنر، دنیای مد و دنیای صنایع دستی تایید نمی کند راتباط مستقیمی ندارد. هنر پوشیدنی از مد رایج جدا است، اما همچنان با آن مرتبط است. اگرچه هنر پوشیدنی اشکال متنوعی دارد و از مفاهیم و فرم های مفهومی و نوگرایانه پیروی می کند و از تکنیکهای متنوعی مانند بافندگی، ابزار چرم، بافندگی، رنگرزی و خیاطی استفاده میکند، اما دارای روحیه فانتزی، صنعتگری و تعهد به بینش شخصی است.
جنبش هنر پوشیدنی در پایان دهه 1960 ظهور کرد، در دهه 1970 شکوفا شد و در اوایل دهه 2000 ادامه دارد. این تصادفی نیست که هنر پوشیدنی در پایان دهه 1960 متبلور شد. تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن دهه، زمینه مناسبی را برای بیان شخصی و کاوش در مورد آراستگی بدن فراهم کرد.
در طول دهه 1970، «پوشیدنیها» عموماً آثار غیرمتعارفی بودند که صمیمیت خلقت را از طریق یک زبان هنری بسیار فردی تجلیل میکردند. این ماهیت شدیدا شخصی و روایی هنر پوشیدنی آن را از جلوههای قبلی لباسهای خلق شده توسط هنرمندان که در آغاز قرن نوزدهم ظاهر شدند متمایز میکند. اگرچه این یک توسعه مستقیم خطی نبود، اما هنر پوشیدنی ظهور خود را مدیون حال و هوای بیان هنری است که توسط جنبشهای لباس آوانگارد قبلی که یک قرن قبل از آن آغاز شد، پرورش یافته بود.
قرن نوزدهم
جنبش رافائلی های پیشرو که در سال 1848 توسط جان اورت میلایس، ویلیام هولمن هانت و دانته گابریل روستی شکل گرفت، یکی از اولین تلاشهای جمعی هنرمندان برای ایجاد لباس جایگزین بود. در پاسخ به جامعهای که به طور فزایندهای صنعتی شده بود و کالاهای ارزان قیمت به تولید انبوه میرسیدند، جنبش رافائلیهای پیشرو عمداً به دنبال الهام گرفتن از هنر قرون وسطی و رنسانس بودند. آنها همسران، معشوقهها و مدلهای خود را تشویق میکردند تا لباسهایی بپوشند که از مدلهای قبلی ساخته شده بود. این لباسهای الهامگرفتهشده از تاریخ در نقاشیهای آنها ظاهر میشد و تضاد بصری شدیدی با مدهای غالب دوره ویکتوریایی با اندامهای تنگ با دامنهای زنگولهای شکل که بر روی کت و حلقهها آویزان شده بود، ارائه میکرد.
ویلیام موریس، مردی که بیشترین ارتباط را با جنبش هنر و صنایع دستی بریتانیا داشت، در این تحقیر مدهای حجیم و فشرده انگلستان ویکتوریایی شریک بود. مانند پیش رافائلی ها، موریس به دنبال احیای هنر و لباس از طریق بازگشت به سادگی و ساخته دست با الهام از مدل های تاریخی بود. موریس نقاشیها و هنرهای تزئینی قرون وسطی را تحسین میکرد و از لباسهای ساده و زیبا حمایت میکرد که احساس میکرد بیشتر مکمل فرم طبیعی یک زن است. همسرش جین، معروف بود که لباسی ساده و بدون کرست یا حلقه را انتخاب کرده بود.
تصویر : pinterest.com
تلاش برای ایجاد لباس های جایگزین برای زنان که همیشه از مدلهایی که بیشتر از فرم های بدون حلقه ها، سبک های شلوغ با پارچه های زیاد و استفاده از کرست ها برای تناسب انداماستفاده می کردند در خط مقدم جنبش اصلاح لباس همزمان بود. این جنبش در اواسط قرن نوزدهم ظهور کرد و به جای ظاهر لباس، در درجه اول به سلامت و راحتی توجه داشت. در مقابل، تعدادی از هنرمندان مرتبط با جنبش زیباییشناسی دهه 1870، به دلیل سلیقه و نه سلامت، به مد معاصر اعتراض کردند. در دهههای 1870 و 1880، طرفداران لباس زیبایی از خطی طبیعی در لباسهایی که از پارچههای نرم و قابل پوشیدن بدون کرست یا شلوغی تشکیل شده بود، دفاع کردند. با رد رنگ های زرق و برق تولید شده توسط رنگ های آنیلین (مصنوعی) رایج در مد معاصر، طرفداران لباس زیبایی رنگ های خاکی خاموش را در سبزهای خزه ای، قهوه ای، زرد و آبی طاووسی ترجیح دادند.
زیبایی شناسی لباس اشکال مختلفی داشت. برخی از لباسها دارای آستینهای دودی (مچ دار ) و پفکرده به سبکهای مبهم رنسانس بودند، در حالی که برخی دیگر پارچههای «کلاسیک» را پیشنهاد میکردند. یکی دیگر از تأثیرات قوی روی هنرمندان در اواخر قرن نوزدهم، هنر شرقی بود، به ویژه چاپ های چوبی ژاپنی و پارچه های چاپ شده با شابلون. شیفتگی به کالاهای شرقی با این ژاپن گرایی همراه شد. لباس های جایگزین به شکل کیمونو و کتانی به شکل محبوبی از ضد مد برای هنرمندان و روشنفکران تبدیل شد. جیمز مکنیل ویسلر در طراحی مد لباس نشستنهایش دستی قوی داشت و در واقع، لباس ژاپونسکی را که خانم فرانسیس لیلاند در پرترهاش در سال 1873 با عنوان سمفونی به رنگ گوشت و صورتی پوشیده بود، خلق کرد.
آرتور لازنبی لیبرتی به تلاش های استتت ها کمک کرد، که محل کارش در خیابان ریجنت به مامنی برای هنرمندان و علاقه مندانی تبدیل شد که به دنبال هنرهای تزئینی وارداتی از خاور دور و نزدیک، و همچنین پارچه هایی در رنگ های سبز، زرد و قهوه ای ملایم بودند. کمدهای زیبایی. در سال 1884، لیبرتی معمار ادوین گادوین را به عنوان مدیر بخش لباس منصوب کرد و بدین ترتیب لباس های هنری را در دسترس عموم قرار داد. لیبرتی خطی از لباسهای خود را با خطهای کمر بلند و آستینهای گشاد و پف کرده ایجاد کرد که یادآور دوره سلطنت اوایل قرن نوزدهم بود – پیشبینی مسیری که مد رایج در اوایل دهه 1900 در پیش گرفت.
تصویر : pinterest.com
در دهه 1880، لباس هنری سطح معینی از مقبولیت را در مد رایج به دست آورد. استقبال گسترده از لباس چای، (لباس عصرانه ) یک لباس غیر رسمی گشاد و بدون کت و شلوار که در خانه پوشیده می شد، یکی از دستاوردهای حامیان لباس زیبایی بود. علاوه بر این، نفوذ روزافزون جنبش هنر و صنایع دستی بریتانیا به تلاش هایی برای گسترش اصلاحات و پوشش هنری منجر شد. در سال 1890، اتحادیه لباس های سالم و هنری تشکیل شد که شامل والتر کرین، هنری هالیدی، جی.اف. واتس و آ.اف.لیبرتی بود. مجله آنها Aglaia چندین لباس طراحی شده در حالت کلاسیک توسط والتر کرین را نشان می دهد. جنبش هنر و صنایع دستی بریتانیا تأثیر زیادی در آمریکا داشت و درخواست اصلاح لباس را در آنجا برانگیخت. گوستاو استیکلی، سخنگوی اصلی جنبش هنر و صنایع دستی آمریکا، در مجله The Craftsman که جذابیت گسترده ای برای آمریکایی های طبقه متوسط داشت، از زیبایی، راحتی و سادگی در لباس پوشیدن حمایت کرد.
تعدادی از هنرمندان و معماران مترقی مرتبط با هنر نو و هنر مدرن از این اعتقاد حمایت کردند که لباس مرز نهایی است، گسترش تلاش هنری برای ایجاد فضای داخلی و خارجی یکپارچه. معمار بلژیکی هنری ون دی ولده، همانند معمار آمریکایی فرانک لوید رایت، لباس هایی را برای همسرش طراحی کرد. در وین، گوستاو کلیمت، نقاش جدایی طلب، با همسرش امیلی فلوژ، که خودش خیاطی بود، برای خلق لباس همکاری کرد. Josef Hoffmann، یکی از بنیانگذاران Wiener Werkstätte، نه تنها طراحی داخلی خانه های مشتریانش، بلکه لباس های آنها را نیز می دانست.
اوایل قرن بیستم
در اوایل قرن بیستم، لباس هنری نامتعارف به سطح معینی از مقبولیت دست یافته بود. پوشیدن لباسهای هنری حتی به نشان تمایز تبدیل شده بود و هالهای از آرمانهای مترقی، روشنفکری و سلیقه خوب را به پوشنده میبخشید. این ویژگی ها به ویژه به پوشندگان لباس های فورتونی داده شد. Mario Fortuny y Madraz که در خانوادهای برجسته از نقاشان اسپانیایی ساکن ونیز به دنیا آمد، لباسهای مخملی چاپ شده با الهام از دوران رنسانس و قرون وسطی و همچنین یک لباس ابریشمی چین دار ستونی ساده با الهام از مجسمهسازی یونان باستان خلق کرد. لباس دوم که دلفوس نام دارد، در سال 1909 ثبت اختراع شد و با تغییرات جزئی تا دهه 1940 تولید شد. لباس های فورتونی مترادف با سادگی، ظرافت و زیبایی جاودانه شد و مورد علاقه اعضای محافل هنری و روشنفکری قرار گرفت.
با پیشرفت قرن، تعدادی از نقاشان آوانگارد نیز برای بیان هنری به مد و مد روی آوردند و لباس ها را شکل کامل تابلوهای جنبشی و بصری می دانستند. سونیا دلونای و ناتالیا گونچارووا، هنرمندان سیمولتانیست و ریونیست، تلاش خود را در طراحی مد امتحان کردند و به ترتیب برای خانه های مد پاریس هیم و میربور کار کردند. حتی افراطیتر، طرحهای لباس آیندهنگر ایتالیایی جاکومو بالا در سال 1913 و لباسهای کار تولید انبوه که توسط سازندگان روسی واروارا استپانوا و الکساندر رودچنکو ایجاد شد، بود. ژان کوکتو، پابلو پیکاسو و حتی فردیناند لجر به نوبت در ربع اول قرن بیستم لباس طراحی کردند.
بخش اول از مقاله : هنر پوشیدنی (Wearable Art )
در مورد هنر مفهومی بیشتر بخوانید:
معرفی کامل موضوع معماری مد و هنر مفهومی در صنعت مد( 2024 )
رابطه یکپارچه بین هنر مفهومی و مد (2024 )
خلاقیت طراحی مد:تحلیل چرخه حیات خلاق اقتصادی سه طراحان مد قرن جدید (2024 )