ریشه های عمیق جنوبی اثر آندره لئون تالی (2025)

تصویر :gardenandgun.com

 

 

 

مجله بنیادی 

 

ریشه های عمیق جنوبی اثر آندره لئون تالی


سردبیر مد تحسین شده به عنوان مشاور و معتمد اسکار د لا رنتا خدمت کرده است، لباس بانوان اول را پوشیده و در هر نمایش مد لباسی که مهم بوده است، در ردیف اول حضور داشته است. اما چشم‌انداز معروف او به خانه مادربزرگش در دورهام، کارولینای شمالی بازمی‌گردد

 

 

در یک عصر شنبه روشن و دوست داشتنی آوریل گذشته در شارلوت، کارولینای شمالی، بیش از 450 مهمان در چمن موزه نعناع این شهر برای جشن سالانه آن گرد هم آمدند.


به نمایش خیره کننده موزه The Glamour and Romance of Oscar de la Renta که روز بعد افتتاح شد. آندره لئون تالی، سردبیر سابق Vogue که دوست صمیمی طراح فقید و متصدی نمایشگاه بود، کمی جدا از جمعیت نشسته بود و در یک شنل باشکوه تام فورد ساخته شده از ابریشم مشکی تزئین شده بود. او به من گفت: «مثل اسقف‌ها و کاردینال‌ها». او از محل اقامتش روی نیمکت باغ (جایی که یوون کورمیر، متخصص بیهوشی و بشردوست هیوستون که یکی از دوستان صمیمی تالی از روزهای حضورشان در دانشگاه براون بوده است)، با بازیگرانی مانند ژانویه جونز و گالری دار چاندرا گپ زد. جانسون (که با مگا قهرمان نسکار جیمی جانسون ازدواج کرده است) در حالی که یک گروه رو به رشد از طرفداران حلقه زده بودند. به امید دیدار با مرد بزرگ، که با مهربانی متعهد شد: "و اسمت چیست؟...البته، می توانی عکس بگیری... خیلی خوشحالم که با تو آشنا شدم... عاشق این لباس هستم."

 

این رویداد، یک جمع‌آوری سرمایه به سرپرستی و پیش‌بینی لورا وینروت پول، مالک بوتیک شارلوت کاپیتول، فهرست تقریباً نامتناهی از آنچه تالی مستعد آن است که «لحظه‌ها» نامیده شود، ایجاد کرد، موقعیت‌هایی را تشدید کرد که با هیجان یا احساسات خاص سرمایه‌گذاری می‌شوند. که می تواند از، مثلاً، دیدن من در کارولینای ابریشم اسکالاماندره سبز کاهویی متفاوت باشد. لباس عروسی هررا که همه او طراحی کرده بود ("این یک لحظه بود، به شما می گویم یک لحظه") به غرور عمیق و عمیقی که هنگام پوشیدن و معرفی میشل اوباما برای Vogue احساس کرد ("فقط ای کاش مادربزرگم زنده می ماند. ببینید»). این لحظه خاص بسیار مهم بود زیرا دیدار دو دنیای تالی را نشان داد: کارولینای شمالی، جایی که او توسط بنی فرانسیس دیویس، مادربزرگ محبوبی که او آن را ماما می نامید، در روزهای تاریک جنوب دوران جیم کرو، و آنچه که او بزرگ شد، بزرگ شد. از آن به عنوان شیفون ترنچ یاد می شود، دنیای کمیاب مد بالا که در آن بیش از چهل سال به عنوان ویراستار، متصدی، مفسر و مفسر زحمت کشیده است. مشاور پشت صحنه و موزه طراحان بی شماری از جمله د لا رنتا.


وینروت پول به من گفت: «اینکه پسر ولخرج بعد از همه سال‌های مد و فشن به خانه بیاید و چنین نمایشی تماشایی را در جنوب تغییر کرده از جایی که ترک کرده بود برای من و فکر می‌کنم برای شارلوت مهم بود، مدیریت کند.» ما به تمام کارهایی که او انجام داده افتخار می‌کنیم، و من این فرصت را دوست داشتم که واقعاً از او برای تمام کارهایی که انجام داده تشکر کنم.»

 

تالی نیز مغرور بود - "به بودن در وضعیت خود افتخار می کردم." اگرچه او در دورهام بزرگ شد، تنها 142 مایل دورتر، او هرگز به شارلوت نرفته بود تا زمانی که هفته‌ها را در محل کار خود در نمایش گذراند، اما او با «زیبایی و ظرافت جنوبی» شهر و همچنین «تصفیه‌شده» شهر «تأثیر» شد. جشنی با غذاهای جنوبی و گل‌های فوق‌العاده «خارج از جدول». او می گوید: «خیلی خیلی خوشحال بودم. من نسبت به شارلوت احساس خوبی داشتم و نسبت به فیلم آینده احساس خوبی داشتم.

 

این فیلم انجیل به روایت آندره است که تنها چند روز پس از جشن افتتاحیه در لس آنجلس آغاز شد و تاکنون در شهرهای سرتاسر آمریکا و همچنین انگلستان، سایر نقاط اروپا و اسرائیل به نمایش درآمده است. مستندی روشن‌کننده از کیت نواک، لحظه‌ای مهم ("مهم، ماآ جو") را تسریع می‌کند و به عنوان چیزی عمل می‌کند که تالی آن را "دروازه‌ای به آخرین فصل زندگی من" می‌نامد - فصلی که تقریباً خیلی بزرگ و بسیار پیچیده است. برای گرفتن یک فیلم (اگرچه انجیل بسیار تلاش می کند و چیزی شبیه یک شاهکار کوچک است). او می‌گوید: «این کاملاً از لحاظ احساسی صادقانه به دنیا نشان داد که من کی هستم. "عشق بینندگان فقط شگفت انگیز بوده است."

 

البته می‌توانست راه دیگری هم پیش برود. "او شجاع است. دوست بزرگش دیدا بلر، نماد مد شیک و نیکوکار پزشکی که در پنجاه سال گذشته در خط مقدم تحقیقات سرطان بوده است، می‌گوید: او نمی‌توانست بداند چه استقبالی از فیلم خواهد شد. «این فیلم یک عمل خلاقانه بود. او فردی خارق العاده تخیلی و خلاق است.»

 

این تخیل و خلاقیت از اولین روزهای او در دورهام مشهود بود، جایی که مادربزرگش پنج روز در هفته به عنوان خدمتکار مشغول نظافت اتاق های خوابگاه مردان دانشگاه دوک بود. فیلم مانند خاطرات تاثیرگذار و زیبای او، A.L.T.، از دوران کودکی او شروع می شود. همانطور که او یک بار به نویسنده نیویورکر، هیلتون آلس گفت: "می دانید یک تفاوت اساسی بین سفیدپوستان و سیاه پوستان چیست؟ اگر در خانه برای افراد سفید پوست مشکلی پیش بیاید، کودک را نزد روانپزشک می فرستند. سیاهپوستان فقط شما را می فرستند تا با مادربزرگ زندگی کنید.»

 

بدین ترتیب بود که او در کریسمس سال 1949، کمتر از سه ماه از عمرش، به آستان بنی دیویس رسید.

 

 

تصویر :gardenandgun.com

 

 

در خانه بکر مادربزرگش بود - که همیشه تا درجه n تمیز و صیقل داده شده بود - ارزش هایی را که به گفته او به او کمک کرده است تا در دنیای اغلب "شکنجه زده" مد حرکت کند و جان سالم به در ببرد، آموخت، و اگرچه هرگز به او اجباری نکردند. واضح: "من یاد گرفتم که چگونه زندگی کنم فقط با تماشای کار او، دعا کردن، و کار ساختن خانه برای من." همچنین در آنجا بود که او معنای واقعی تجمل را آموخت - ملحفه‌های آب‌پز و کاملاً اتو شده و پیراهن‌های یکشنبه سفید نشاسته‌ای. یک باغ گل رز خوش مراقبت و پوسته های مشبک. "زیبایی وظایف معمولی به خوبی و در چارچوب ذهنی خوب انجام می شود." آنها درس هایی بودند که هرگز او را رها نکردند. بلر می گوید: «آندره همیشه درک کرده است که تجمل باعث تمایز می شود. "همه چیز در جزئیات است. مصرف گرایی نیست او همیشه در مورد برگه ها صحبت می کند.

 

او می‌گوید: «دوران کودکی من، طبق معیارهای هر کسی، دورانی غنی بود. تالی می گوید: «عزیزم، ما فقیر نبودیم و می خواستم او بداند. ما در رفاه نبودیم و کوپن های غذایی نداشتیم. ثروت مبتنی بر ارزش ها و سنت هاست. غذا و عشق بی قید و شرط داشتم. من چیزی از فقر نمی دانستم.»

 

صبح‌های یکشنبه، این سنت شامل یک تابه از بیسکویت‌های مادربزرگش و فرآیند دقیق لباس پوشیدن برای کلیسا بود. او به یاد می‌آورد که شلوارک باکسر نشاسته‌دار و فشرده‌اش، دستمال‌های مادربزرگش را که «مثل نامه‌ای مرتب تا شده بود» و همیشه کلاه‌هایش را به تن می‌کرد. او می‌گوید: «با رفتن به کلیسا، همانطور که لباس پوشیدی، یاد گرفتی که چگونه باشی. "در جنوب سیاه پوست، فرهنگ کلیسا تقریباً مانند یک مدرسه تمام شده بود."

 

او در مدرسه واقعی عالی بود، اما زندگی بدون آسیب نبود. هر هفته بعد از کلیسا، او در سراسر شهر به سمت دکه روزنامه دوک می رفت تا مجلاتی را بخرد که دریچه ای به دنیایی کاملاً متفاوت ارائه می کردند. در یکی از این راهپیمایی ها، محموله ای از دانش آموزان با شن به او حمله کردند. پس از آن، مانند اکنون، او نترسید. اگر دنیای واقعی بی‌رحمانه بود، مد مهربان‌تر به نظر می‌رسید - یا به هر حال او می‌توانست فانتزی‌های خودش را بسازد. او یک نیمکت خز مصنوعی در اتاق خواب خود نصب کرد. دیوارهای صورتی با صفحات Vogue که در آن زمان توسط دایانا وریلند ویرایش شده بود، پوشیده شده بود، که دومین زن مهم زندگی او شد. او در کتابخانه عمومی کتاب اصلی مریلین بندر را به نام «مردم زیبا و وحشی‌های مد روز» نوشته جان فرچایلد، ناشر و سردبیر روزنامه زنانه لباس روزانه، بررسی کرد، و سرانجام در آنجا مشغول به کار شد. مادرش در حین بازدید از خانه، حاضر نشد با او در کلیسا قدم بزند، در حالی که یک ماکسی نیروی دریایی که او از یک بازار فروش خریده بود به تن داشت، اما مادربزرگش هرگز از حمایت او تزلزل نکرد.

 

او قسم می خورد که با تماشای جولیا چایلد در تلویزیون شیفته همه چیزهای فرانسوی شده است و در دبیرستان از این موضوع سیر نمی شود. در دانشگاه مرکزی کارولینای شمالی، او در رشته ادبیات فرانسه تحصیل کرد و تابستان‌ها را در واشنگتن دی‌سی با پدرش گذراند، چیزی شبیه یک «هپکت» که روزها به عنوان اپراتور چاپخانه و شب‌ها به عنوان راننده تاکسی کار می‌کرد. خود تالی با خدمت به عنوان نگهبان پارک در یادبود لینکلن و خرید دستکش های خوب برای مادربزرگش در فروشگاه بزرگ شهر Garfinckel، برای سال تحصیلی پول خرج کرد. او با برنده شدن یک بورس تحصیلی کامل برای براون، روزنامه محلی را ساخت، جایی که پایان نامه کارشناسی ارشد خود را در مورد بودلر نوشت و سرانجام توانست بال های خود را باز کند.

 

او و دوستانش از مدرسه طراحی رود آیلند در همان حوالی، مهمانی های عجیب و غریبی برای لباس پوشیدن داشتند. او ستون اجتماعی را در روزنامه RISD نوشت و با پولی که به عنوان دستیار آموزشی در براون به دست آورد، مجموعه ای از چمدان های لویی ویتون خرید. دوست و همکلاسی سابقش ایوان کورمیر می گوید: «حتی در آن زمان، آندره فکر می کرد این رفتار خوب است که فوق العاده به نظر برسد.»

 

او پس از گرفتن مدرک کارشناسی ارشد خود، مدرسه را به مقصد منهتن ترک کرد و در طبقات آپارتمان های متعلق به برخی از دوستان مدرسه شیک خود خوابید. هنگامی که یکی از پدران آنها توصیه نامه ای به وریلند نوشت، که اخیراً مؤسسه لباس موزه هنر متروپولیتن را تصاحب کرده بود، او به عنوان دستیار داوطلب او جایزه گرفت. آنها فوراً به ضخامت دزدها تبدیل شدند - تأکید DV بر اهمیت نگهداری و عادت او به صیقل دادن کف کفش هایش با شاخ کرگدن، تفاوت چندانی با پولیش خانه مادربزرگش نداشت. Vreeland یک کمد کامل با قفسه های کف تا سقف از ملحفه های معجزه آسا داشت.

 

از Met او در مصاحبه اندی وارهول شغلی با درآمد پیدا کرد، جایی که سرانجام با افرادی آشنا شد که تمام عمر درباره آنها می خواند. او هر شب در استودیو 54 می رقصید اما هرگز تسلیم صحنه بدنام سکس و مواد مخدر کلوپ شبانه نشد (در فیلم، فرن لبوویتز او را به عنوان "راهبه" گروه توصیف می کند). او با کارل لاگرفلد، که دوست مادام العمر شد، مصاحبه کرد و با نائومی سیمز و پت کلیولند، مدل های سیاهپوست پیشگامی که با دیدن آنها در صفحات ووگ به او امیدواری داده بودند، علاقه داشت.

 

در طول یک دوره طولانی در پاریس در WWD، تالی جوان لاغر و زیبا در شوهای مد ظاهری پر زرق و برق داشت، اما او همچنین دانشی از مد و تأثیرات تاریخی آن داشت که از نظر عمق و وسعت تقریباً تکان دهنده بود. طراح تام فورد در مستند می گوید: «آندره یکی از آخرین ویراستاران بزرگی است که می داند به چه چیزی نگاه می کنند، می داند چه می بینند، می داند از کجا آمده است. یا به قول خود تالی: «به اینجا رسیدم چون دانش داشتم. همانطور که قاضی جودی همیشه می گوید، آنها من را برای ظاهرم اینجا نگه نمی دارند. آنها مرا برای قدرتم اینجا نگه می دارند. زیرا دانش قدرت است.»

 

پس از بازگشت به نیویورک در دهه 1980، او به Vreeland که بینایی و سلامتش ضعیف بود و تقریباً هر شب برای او کتاب می خواند، وقف خود را حفظ کرد. در سال 1988 زمانی که گریس میرابلا در ووگ جایگزین گریس میرابلا شد، به آنا وینتور پیوست و در سال بعد، وریلند و مادربزرگش، تنها چند ماه از همدیگر فوت کردند. ضربه بزرگی بود او یک ابلیسک گرانیتی را که دقیقاً به ارتفاع او حک شده بود روی قبر مادربزرگش نصب کرد تا نشان دهد که او از او مراقبت می کند و تنها عضو غیر خانواده در مراسم خاکسپاری وریلند به جز دو پرستار قدیمی او بود.

 

اگرچه او دیگر در دکل Vogue نیست، تقریباً سی سال به طور جدایی ناپذیری با مجله مرتبط بود و در کنار وینتور در ردیف اول هر شوی مد می‌نشیند و او را تا تقریباً در هر نمایش بزرگی همراهی می‌کند (و بی‌آرام او را لباس می‌پوشاند). رویداد مد معامله پس این فیلم اولین چیزی است که پس از مدت ها تنها او و اوست. او می گوید: «بالاخره، این در مورد من است. این در مورد Vogue نیست."

 

با این حال، اولین بار در راهروهای مجله بود که با همدیگر آشنا شدیم و پیوندی آنی ایجاد کردیم که ناشی از ارادت متقابل ما به مادربزرگ‌های ذاتا ظریفمان بود، خاطراتمان از غذاهایی که در دوران رشد خیلی دوست داشتیم، و وسواس اولیه‌مان با مجلاتی که طول کشید. ما به جهان گسترده تر در طول پروژه‌های مشترک، او به شوخی از کارفرمای ما به عنوان مزرعه برده یاد می‌کرد، و درست است که ما به شدت روی داستان‌هایی کار کردیم، از اولین جلد ووگ که مردی را به تصویر می‌کشید - سیندی کرافورد و همسرش ریچارد گیر در مالیبو. - به یکی از برنامه های جان گالیانو درست بعد از اولین نمایش او که زمین را تغییر می دهد. (ما طراح را به ناهار در Caviar Kaspia پاریس بردیم، جایی که تالی نه تنها فرانسوی غالباً نامفهوم خود را ترجمه کرد، بلکه ارجاعات درخشانی که لباس های او را نشان می داد را نیز ترجمه کرد.)

 

ما هرگز موفق نشدیم که با هم خوش و بش کنیم، اما در یکی از سفرهایمان بود که نژادپرستی و اندک‌هایی را که او علی‌رغم موفقیت‌ها و قد و قواره‌اش برای مدت طولانی متحمل شده بود، درک کردم. ما وظیفه داشتیم پخش گسترده‌ای را در Estée Lauder ایجاد کنیم - او از قطعه‌ای به نام «ملکه‌های زیبایی جدید» که در آن عکس او به صفحه‌ای با هم‌عصران مرده‌اش هلنا روبینشتاین و الیزابت آردن منتقل شده بود عصبانی بود. هنگامی که او تهدید کرد که تبلیغات خود را از تمام عناوین Condé Nast، از جمله Vogue، حذف خواهد کرد، ما به پالم بیچ اعزام شدیم، اما قبل از اینکه آندره لباس‌های مد روز را با عجله از پاریس برای عکسبرداری حمل کند. از آنجایی که پرواز مستقیم امریکن ایرلاینز از شارل دوگل به رالی-دورهام انجام می شد، او قصد داشت شب را با مادربزرگش که با سرطان خون مبارزه می کرد، بگذراند تا صبح روز بعد برای مأموریت ما حرکت کند. به محض فرود آمدن، او از ظاهر دو تن از محافظان امنیتی لادر غافلگیر شد - او قصد نداشت اجازه دهد لباس هایش حتی برای یک شب در خانه ای که برای بنی دیویس خریده بود بماند.

 

از قضا در پاریس بود که بدترین آن را تحمل کرد. زنی در ایو سن لورن به او لقب ملکه کونگ داد. یکی از روسای او در WWD به او گفت که دسترسی بی‌نظیر او به طراحان باید از این واقعیت ناشی شده باشد که او از همه تخت‌های آن‌ها بیرون می‌پرد - که آشکارا نادرست بود. او می‌گوید: «من یا یک میمون همجنس‌گرا بودم یا یک جلف سیاه‌پوست که به همه طراحان شهر خدمات می‌دادم. پس از اظهار نظر اخیر، تالی به لو مادلین پناه برد - همان کلیسا، با جزئیاتی که فقط تالی درج می کرد، جایی که مارلن دیتریش و کوکو شانل هر دو مورد ستایش قرار می گرفتند - و قبل از استعفای خود برای مدت طولانی فکر کرد. با این حال، او می‌گوید: «من آن را در بطری‌بندی کردم و درونی کردم. من را عمیقاً آزار داد.» اما او مصمم بود که مانند مادربزرگش کار را با وقار انجام دهد و نه اینکه پلاکاردی به همراه داشته باشد: "من بی سر و صدا جنگیده ام تا بر فرهنگ تأثیر بگذارم." هنگامی که در سال 2017 ادوارد انینفول اولین مرد سیاهپوستی شد که رهبری ووگ بریتانیا (یا هر مجله مد رایج دیگری را بر عهده گرفت)، تالی یادداشتی برای او نوشت. انینفول پاسخ داد: "تو راه را هموار کردی"، احساسی که تالی در آن زمان به عنوان "غرور آفرین ترین لحظه" در حرفه طولانی خود توصیف کرد.

 

در فیلم و قطعات زیادی که پیرامون اکران آن منتشر شد، او بیش از هر زمان دیگری در مورد نژادپرستی و تنهایی که تحمل کرده و دوستی های شکننده ای که در چنین دنیای رقابتی و زودگذر وجود دارد (وینتور گاهی اوقات حمایت می کند، نه آنقدر از دیگران، او می گوید؛ لاگرفلد، فعلاً تاریک شده است). دوستانش صراحت او را تحسین می کنند. دیدا بلر می گوید: «خوشحالم که او این کار را انجام می دهد. من نمی‌دانم چرا او قبلاً بیشتر در آنجا حضور نداشته است.»

 

چیزی که فیلم همیشه نمی تواند به تصویر بکشد، شوخ طبعی طالی و سخاوت و انرژی بی حد اوست. شور و نشاط نمایشی آشکاری وجود دارد - و لرد می‌داند که مجبور شده است بارها و بارها در طول سال‌ها آن را بیرون بیاورد - اما مسری است زیرا لایه‌ای عمیق از شور و لذت واقعی در زیر وجود دارد. بعد از اینکه کلاه ابریشمی پدربزرگم را از لاک به او دادم (به چه کسی دیگر روی زمین می‌توانستم آن را بدهم؟)، او یک یادداشت سپاسگزاری پرمخاطره را با امضای خط‌مشی بزرگ و لوپ‌اش به من فکس کرد: «عشق، آندره، کلاه روی سر. سر من!» این دوره فکس‌های بی‌وقفه او بود که در تفسیر تقریباً جریان‌آگاهانه‌اش چنان درخشان بود که وینتور از او خواست ستونی بر اساس آنها بسازد و StyleFax بسیار محبوب Vogue متولد شد.

 

او همچنین یک دوست واقعی آبی است. وقتی اولین عروسی ام را سقط کردم و به هر حال ناخواسته به ماه عسل رفتم، تالی آنجا در پاریس بود تا دستم را بگیرد - و یک سفر محکوم به فنا را کاملاً جشن بگیرد. البته به محض اینکه داماد و من به لیون رسیدیم، سرگرمی متوقف شد، اما وقتی با تالی تماس گرفتم و به او گفتم احساس می‌کنم که سیم پیانو در بدنم کشیده می‌شود، او ضربه‌ای را از دست نداد. : "الاغ سفید خود را در آن قطار سریع سوار کنید و در ساعت 5:30 در بار ریتز با من ملاقات کنید." من این کار را انجام دادم و بیش از شش ساعت در آنجا مستقر شدیم، در طی آن لذت های یک پیمز رویال و لژیونی از دوستان و تحسین کنندگان تالی، از هنرپیشه آرلین دال گرفته تا دو تن از محافظان مدونا (او بعداً در حال برگزاری کنسرت بود) را کشف کردم. در هفته)، سر میز ما به ما ملحق شد.

 

وقتی بالاخره در زادگاهم عقد کردم، او به برنامه ریزی هر اینچ از کمد لباس من کمک کرد و به مدت پنج شبانه روز به دلتای می سی سی پی فرود آمد. در یک نقطه از جشن ها، کتابفروشی محلی میزبان یک مهمانی و یک امضا برای کتاب تازه منتشر شده A.L.T. آنقدر مردم محلی در آن حضور داشتند که خود شهردار در نهایت ترافیک را هدایت کرد و تالی در صفحه اول روزنامه قرار گرفت. او که از ماراتن خسته شده بود، در راه برای گرفتن هواپیمای خود از ممفیس پشت فرمان به خواب رفت و با کادیلاک اجاره‌ای واژگون شده‌اش در وسط یک مزرعه پنبه‌ای کشف شد که هنوز در حال چرت زدن بود و توسط کمربند ایمنی به صورت وارونه آویزان شده بود. کشاورز مرد خوب موفق شد او را سوار هواپیما به دی سی کند، جایی که دیدا بلر به افتخار او یک مهمانی کتاب برگزار می کرد، اما به احتمال زیاد اهمیت فوق العاده حفظ نکردن «خانم. بلر» منتظر است.

 

او می‌گوید به‌عنوان تشکر از مهمانی، یک جفت کفش Manolo Blahnik به بلر داد، «مشکی با گلدوزی‌های خاکستری و سفید». آندره متوجه شد که به آنها نیاز دارم. من هنوز آنها را دارم. من آنها را همیشه خواهم داشت." علاوه بر چنین هدایای متفکرانه ای (زمانی که اولین باغم را گرفتم، او دو عدد از مارک های محبوبش از قوطی های آبیاری را برایم فرستاد؛ وقتی دوست عزیزی می خواست نمایشی از شانل را ببیند، نه تنها تعدادی از بهترین صندلی ها را برای ما دو نفر داشت. در خانه، اما شترهای نقاشی شده با دست را نیز درست از روی یقه مدل ها کنده و در دستان ما فشار داده است)، او علاقه زیادی به به اشتراک گذاشتن "لحظه های" معروف خود با کسانی دارد که دوستشان دارد - یا در واقع، ایجاد آنها. بلر یک ناهار طولانی در پاریس را به یاد می آورد که پس از آن او را به دیدن لاگرفلد در استودیوی خود برد تا از کتابفروشی زیبای این طراح بازدید کند، جایی که او نمی دانسته بود آنجا است. او می گوید: «ما یک بعدازظهر جادویی را با کارل گذراندیم. «البته کارل را می‌شناختم، اما به نوعی لحظه‌ای هیجان‌انگیز بود. و یک لحظه اوج برای آندره نیز - بین دو دوست، یک لحظه در زمان.

 

تالی با نیکوکار و نماد مد، دیدا بلر و طراح کارل لاگرفلد در سال 2010.

 

در حال حاضر، تالی می‌گوید که امیدوار است این فیلم به «قطعه میراثی خوب برای اعصار مختلف تبدیل شود... این فیلم می‌تواند در دبیرستان‌ها، کالج‌ها، کلیساها نمایش داده شود». شکی نیست که زندگی و دستاوردهای او می تواند الهام بخش نسل های جدید باشد، به ویژه به این دلیل که او همیشه، همیشه اصولی را که مادربزرگش در او القا کرده است، تجسم می بخشد. او روی صفحه نمایش می گوید که تربیت او «به معنای عالی کلمه اشرافی بود». "شما می توانید یک اشراف باشید بدون اینکه در یک خانواده اشرافی متولد شوید."

 

در طول زمان استراحت بسیار مورد نیاز خود که در خانه دوطبقه سفید مهربان خود در وایت پلینز، نیویورک گذرانده است، او با این احساس آرامش می یابد و می داند دقیقاً کیست و از کجا آمده است. او همچنین در باغ پر از شمشاد و ادریسی و ده‌ها درخت سایه‌دار عظیم، با تماشای پرندگان و خرگوش‌های ساکن از ایوان جلویش خوش می‌گذراند. همانطور که در A.L.T. پانزده سال پیش: «در پایان رنگین کمانی که من را به یک حرفه موفق در دنیای مد سوق داد... متوجه شدم که چیزهایی که برای من مهم‌تر هستند، پرزرق و برق دنیایی نیست که اکنون در آن زندگی می‌کنم، اما ریشه‌های عمیق جنوبی من... آنچه اهمیت دارد حس مکان، احساس خود است.»

 

 

 

gardenandgun.com

 

 

در مورد افراد تاثیر گذار در صنعت مد بیشتر بخوانید :

افراد سلیبریتی و مشهور چگونه صنعت مد را تغییر میدهند ؟ تحولات و تنوع در هنر های مختلف (2024-25)

تاثیر رسانه های اجتماعی و سلیبریتی ها بر قدرت هر روزه صنعت مد چگونه است؟ (2024-25)

صدای میل: چگونه موسیقی تعامل ما با برندهای لوکس را شکل می دهد (2024-25)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نوشته های اخیر

دسته بندی ها

سبد خرید