مجله بنیادی
خوب، خوب - می دانم که این یک تیتر جسورانه است، اما پس از خواندن Brand Thinking برای جلسه باشگاه کتاب ما، صادقانه فکر می کنم که درست است. در کتاب تفکر برند، دبی میلمن مجموعهای از مصاحبهها را جمعآوری میکند که هنر و علم برندسازی را بررسی میکند. بر اساس اصولی که کتاب ایجاد میکند و دیدگاههای مصرفکنندگان به سرعت در حال تغییر در مورد پایداری است، من یک تغییر عمده در چشمانداز برند را پیشبینی میکنم. در این مقاله، توضیح خواهم داد که چگونه به عنوان [کمی جسورانه] خود رسیدم و چرا به نظر می رسد که برندهای پایدار در آینده ای نه چندان دور به استاندارد تبدیل شوند.
برندها نمادهای اساسی ترین باورهای ما هستند
برخی از اولین نمونههای برندسازی پرچمهایی هستند که در جنگ برای متمایز کردن دوست از دشمن، نمادهای مذهبی، نشانهای خانوادگی و خالکوبیهای قبیلهای استفاده میشوند. با استفاده از این نمادها، مردم توانستند عقاید و وفاداری های خود را به طور خلاصه بیان کنند.
ویرجینیا پوسترل، منتقد فرهنگی، در یکی از مصاحبههای «تفکر برند» توضیح میدهد که چگونه پوشیدن برخی برندهای لباس به شما این امکان را میدهد که «خودتان را متحول کنید. شما در حال فرافکنی به بیرون هستید و از چیزی استفاده می کنید که یک اقتصاددان آن را "سیگنال" می نامد - فرآیند گفتن چیزی در مورد خود به جهان" (93). شما همچنین به توسعه هویت خود کمک میکنید و به خود اجازه میدهید به شخصی تبدیل شوید.
در مصاحبه ای دیگر، مالکوم گلدول این مفهوم را به مواردی غیر از لباس بسط می دهد و استدلال می کند که «شخصیت ما تا حدی تابعی از مجموعه اشیاء، ایده ها و چیزهایی است که خود را با آنها احاطه کرده ایم» (309). Postrel و Gladwell با هم پیشنهاد می کنند که ما در حال ساختن، تثبیت، فرض و طرح هویت خود در نتیجه شناسایی برند شخصی هستیم.
ما از برندها برای ایجاد ارتباطات استفاده می کنیم
به گفته والی اولینز، کارشناس برندینگ، «برندسازی تجلی عمیقی از شرایط انسانی است. مربوط به تعلق است: تعلق به یک قبیله، به یک دین، به یک خانواده. برندسازی این حس تعلق را نشان می دهد
در واقع، لوگوهایی که ما انتخاب میکنیم – یا نپوشیم – نمادهای باورهای اساسی هستند. نمایش آنها به ما این امکان را می دهد که دیگران را که در آن عقاید مشترک هستند بشناسیم و با آنها ارتباط برقرار کنیم.
به عنوان مثال، مشاور برند برایان کالینز توضیح میدهد که «وقتی در زمین بسکتبال هستید که نایکی روی آن قرار دارد، چیز متفاوتی وجود دارد. این یک تجربه متفاوت است که فراتر از آن بازیکنان خاص در آن زمین خاص در آن روز خاص است. بخشی از یک داستان بزرگتر می شود.
اگر کفشهای ورزشی نایکی میپوشید، روایت شما اکنون با دیگرانی که نایک میپوشند مطابقت دارد. تو یه چیز مشترک با مایکل جردن داری! شما و مایکل و هرکس دیگری که نایک را می پوشد در حمایت از ارزش های نایک متحد هستید.
قبل از اینکه من را به خاطر استفاده از نایک به عنوان مثال بیازارید، به شما پیشنهاد میکنم دقیقاً معنای شناسایی برند نایک را بدانید. نایک از زمان رسواییهای زنجیره تامین خود در اواخر دهه 90، دوباره خود را به عنوان یک برند متعهد به الهام بخشیدن به ورزشکاران و ایجاد نتایج مثبت اجتماعی و محیطی معرفی کرد.
هنوزم باور نمیکنی؟ نایک چیزی به نام Nike MSI (شاخص پایداری مواد برای افراد عادی) ایجاد کرد که اثرات زیست محیطی مواد مختلف را اندازه گیری می کند. این شاخص یکی از چند واحد کلیدی برای شاخص هیگز ائتلاف پوشاک پایدار، استاندارد طلایی سنجش پایداری برای تولیدکنندگان پوشاک و کفش بود. نایک همچنین اهداف مشخصی برای برند پایدار و یک سیستم اندازهگیری قوی دارد که در گزارش پایداری سالانه بسیار دقیق آن نشان میدهد.
چرخش نایک به سمت ارزشهای پایدار مکانیزم بقای است که سایر برندهای معتبر برای ادامه رشد در بازار فردا باید از آن تقلید کنند.
جریان اصلی در حال تغییر است
اگر واقعاً از برندها برای توسعه هویت و ارتباط با دیگران استفاده کنیم، نتیجه میشود که برای موفقیت، ارزشهای برند باید با هویت فردی مصرفکنندگان و همسو با موقعیتهای فرهنگی غالب باشد. اگر نشنیده اید، موقعیت های فرهنگی غالب در حال تغییر هستند.
باید یک میلیون و نیم گزارش در مورد اینکه چگونه عادات مصرف هزاره ها با نسل های قبلی متفاوت است وجود داشته باشد. برای اهداف استدلال من، اصل را می توان (کم و بیش) اینگونه خلاصه کرد:
اکنون 61 درصد از مصرف کنندگان در سراسر جهان می گویند که در مقایسه با 56 درصد در سال 2012 بسیار نگران مشکلات زیست محیطی هستند. این نگرانی آنها را نسبت به پیامدهای زیست محیطی و اجتماعی عادت های مصرف خود آگاه تر می کند. بر اساس یک مطالعه در سال 2014، 55 درصد از مصرف کنندگان آنلاین جهانی در 60 کشور مایلند برای محصولات و خدمات شرکت هایی که متعهد به تأثیرات مثبت اجتماعی و زیست محیطی هستند، هزینه بیشتری بپردازند.
افرادی که نگرانیهای خود را ابراز میکنند و به آنها عمل میکنند دو چیز متفاوت هستند، اما این دادهها نشان میدهد که اگر هیچ چیز دیگری نباشد، اکثر مصرفکنندگان اکنون از مسائل زیستمحیطی آگاه هستند و نسبت به آنها همدل هستند. اگر این روند ادامه یابد، اکثریت قریب به اتفاق مردم به اهمیت ابتکارات پایدار اعتقاد خواهند داشت.
برای ادامه این روند، هم بخش دولتی و هم بخش خصوصی باید در گسترش آگاهی، ابداع جایگزین های پایدار و تشویق مردم برای استفاده از آنها هوشیار باشند. هنگامی که به توده بحرانی از مصرف کنندگان آگاه و شرکت های آگاه ضربه می زنیم، دیگران چاره ای جز چرخش به سمت پایداری نخواهند داشت.
همانطور که در مثال بالا نایک، قبلاً شرکتهایی را دیدهایم که این تنظیم را انجام دادهاند. با چرخش بیشتر شرکت ها، مصرف کنندگان به طور فزاینده ای محتاط خواهند شد. این یک چیز خوب است - برای هر شرکتی که در واقع عملیات خود را به گونهای تنظیم میکند که پایدارتر باشد، شرکتی وجود دارد که حواشی پایداری را به گوش میرساند و بسیار کم (یا حتی هیچ کاری) انجام نمیدهد.
فکر میکنم با گذشت زمان، برنامههای صدور گواهینامه قوی، پوشش رسانهای، گرایش به شفافیت و پایگاه مصرفکنندهای که به طور فزایندهای آگاه میشود، این جعلکنندگان را بیرون خواهد کرد. مصرف کنندگان برندها، کالاها و خدمات بادوام واقعی را می خواهند و می توانند معامله واقعی را از BS تشخیص دهند.
ما نیاز به بلوک های ساختمانی سازگار با هویت خود داریم
اگر برندها نمادهایی هستند که توسط افراد برای توسعه هویت مورد استفاده قرار میگیرند و تعداد فزایندهای از مردم خود را نگران عدالت محیطی و اجتماعی معرفی میکنند، نشان دادن اینکه آنها نیز این ارزشها را به اشتراک میگذارند به طور فزایندهای ضروری خواهد بود.
برندهایی که به محیط زیست آسیب می رسانند، وابسته به زنجیره های تامین استثماری هستند یا به روش های دیگر از مسئولیت اجتماعی دوری می کنند، از طریق ایستایی، پسرفت خواهند کرد. جایگزین های پایدار در بازار آنها را مجبور به موقعیت غیراستاندارد می کند و عدم نگرانی آنها با استاندارد جدید نجابت در سراسر جهان مطابقت ندارد.
محصولات این برندهای دوسوگرا کشش کمی خواهند داشت زیرا خرید آنها توانایی فرد را برای ساختن هویت برند و هویت اخلاقی که توسط هنجارهای اجتماعی رایج تعریف شده است، مهار می کند. اگر B Corps، شرکتهای اجتماعی، کسبوکارهای پایدار و سایر کسبوکارهای خوب برای جهان بتوانند با موفقیت یک برند قوی در بازار ایجاد کنند، آنوقت برندهای سنتی دیگر احساس تعلق ایجاد نمیکنند - آنها احساس شرم را ایجاد میکنند.
ممکن است فکر کنید که این ادعاها دراماتیک هستند. به هر حال، در حالی که برخی از اقلامی که ما میخریم به نظر میرسد در ایجاد هویت ما کار زیادی انجام میدهند، بسیاری از اقلام قدرت یکسانی ندارند. برای مثال، من هرگز به برند مورد علاقه آدامسهای کسی فکر نکردهام. آیا در 35 سال آینده، خرید یک آدامس غیرپایدار هویت «مصرفکننده آگاه» من را که با دقت ساخته شدهام از بین میبرد و باعث میشود در میان آدامسجوهای اصولیتر منفرد باشم؟ گفتن قطعی سخت است، اما به نظر می رسد مضامین معرفی شده توسط متخصصان برندسازی در کتاب Millman نشان می دهد که مطمئناً این امکان وجود دارد.
در مورد مد پایدار بیشتر بخوانید :
مد پایدار: نحوه ایجاد طرح های سازگار با محیط زیست (2023 )
بازاریابی مد پایدار: روندها و جهت گیری های آینده (2023 )
نمایشگاه ها و رویداد های مد در سال 2024